ضرب المثل های محلی سوادکوه
ضرب المثل های محلی سوادکوه
( او به امام حسین ندنه ، تش به یزید )
آب به امام حسین نمی دهد و آتش به یزید
« در مورد آدم خسیس »
=============
( بامشی که لاغر بئییه گل وه ره جول پرنه )
گربه وقتی لاغر و ضعیف شد موش بر سرش می پرد
« وقتی که آدم قوی را به هنگام ضعیف شدنش زور بگویند »
===============
( بز ره غم جان ، قصاب ره غم پی )
بز غصه جانش را می خورد و قصاب غصه پیه را
« هر کسی به منفعت خود فکر می کند »
===============
( بز گونه مره بکشتن جه درد نکانده ، مره میست ها کردن جه درد کانده )
بز می گوید من از کشته شدن احساس درد نمی کنم ، از مشت زدن به پهلوهایم ( به هنگام پوست کردن ) احساس درد می کنم
« موقعی که کسی را کمک بکنند و در دادن آن ، او را منت کنند »
=================
( بیرون ازبنا ، دله گزنا )
ظاهرش مثل گشنیز ( نرم ) باطنش مثل گزنه ( زهر آلود ) است
« در مورد آدم خوش ظاهر و بد باطن »
=================
( پیش دکته آدم دنبال ره نشنه )
آدمی که جلو افتاده پشت سر خودش را نمی بیند
« در مورد صاحب مقامی که به زیر دستان توجه نمی کند »
=================
( تا اسب نخری ، در ره خراب نکن )
تا اسب نخریدی درب را خراب نکن
« موقعی که کسی کار اصلی را انجام نداده باشد و بخواهد به کار
فرعی بپردازد »
=================
( ته تش مره گرم نکارده ته دی مره کور هاکارده )
آتشی که تو فراهم کردی گرمایی به من نداد ولی دود آن چشم مرا کور کرد
« در مورد دستیاری که به جای کمک اسباب زحمت شود »
===============
( چاه دکتمه ، اربابی جه نکتمه )
توی چاه هم که افتادم ( از مقام عزل شدم ) از اربابی نیفتادم
« آدم با شخصیتی که از مقامش عزل شود برای دیگران این ضربالمثل را
بکار برد »
==============
( خردی وچه ره بائوتنه ته بلاره ، تب زنده گییرنه مه کلاه ره )
به کودک گفتم فدایت شوم دست انداخت و کلاهم را گرفت
« موقعی که کسی نسبت به بچه ای محبت کند و آن بچه خود را لوس
کند »
===============
( خوره بالش نونه وشنا ره خوارش نونه )
کسی که خواب دارد به دنبال بالشت نمی گردد و کسی که گرسنه
است به دنبال خورشت نمی گردد
« کنایه از اینکه بهانه گیری از بی نیازی »
===============
( سگ بئیتی خار ونه ، آدم بئیتی خار نونه )
اگر سگ آدمی را بگیرد جایش خوب می شود ولی اگر( چشم زخم )
آدمی را بگیرد خوب نمی شود
================
( کاتی ره پله پله بالا بور )
نردبان را پله پله برو
« عجله نکردن در کارها »
================
( کارد هرچه تیز بوشه ، شه غلاف ره نورینده )
چاقو هر قدر تیز هم باشد دسته خودش را نمی برد
« موقعی که کسی هر چند بد باشد اما نسبت به خویشان خود بدی
نکند »
================
( جیب خالی هسته کمر ره زرین وندنه )
جیب اش خالی است ولی کمربند زرین می بندد
« کسی که پول ندارد ولی قیافه می گیرد »
==================
( موقع کار حسن براره ، موقع مزد حسن دزده )
هنگام کار کردن حسن برادر است موقع مزد گرفتن حسن دزد است
« موقعی که کسی بخواهد مزد کسی را با نارضایتی بدهد »
==================
( وچه گت بئییه ، نذری رد بئییه )
بچ بزرگ شد نذری فراموش شد
« موقعی که حاجت کسی بر آورده شود و نخواهد نذری خود را بدهد »
=================
( وک ، کوز ره دوش هائیته (بئیته) )
قورباغه لاک پشت را دوش گرفته
« موقعی که کسی مسئولیت سنگین تر از توانایی خود بر عهده بگیرد »
==================
( وله چو راست نونه ، ترش شیر ماست نونه )
چوب کج راست نمی شود ، شیر ترش ماست نمی شود
« تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبداست »
==================
( آسمون ونه لا هسّه ، زمين ونه زير انداز )
( آسمون برايش لحاف است و زمين برايش زير انداز)
==================
( انه مر بخرده تا افي بيه )
آنقدر مار خورد تا افعي شد
« شخصي كه به واسطه انجام كار خلاف زياد به صورت يك خلاف كار
حرفه اي در آمده باشد »
===============
( امساله ميچكا خوانه پارساله ميچكا ره جيك جيك یاد بده )
بچه گنجشك امساله مي خواهد به گنجشك بزرگتر از خودش آواز
خواندن ياد بدهد
==================
( بورده ابروي بنه رج هكنه بزوئه چشه كور هكرده )
رفت زير ابرو را درست كند زد چشمش را هم كور كرد
« كسي كه ميخواهد نقصي را بر طرف كند اما بيشتر خرابي به بار آورد »
================
( پتك پِتك زنه راه شونه )
با ناز و كرشمه راه مي رود
================
( اين اسبه مرغنه سيو كرك شنه )
اين تخم مرغ سفيد از آن مرغ سياه است
« قدر پدر و يا مادر را در موقع بدست آوردن تمام، دانستن »




